لوگوی جشنواره ولوگوی ما
درباره ما
وقف ،طلوعی ماندگار
اهميت وقف و بركات فردی و اجتماعی ناشی از آن از جمله موضوعاتی است كه در آيات و احاديث بيشماری مورد توجه قرار گرفته كه از جمله آنها می‌توان به آيه 261 سوره مباركه بقره اشاره كرد كه طی آن اين عمل خير انسان، چند برابر در درگاه خداوند مستحق پاداش است.
امید است با این فریضه که از طریق آیه 261سوره بقره نیز به ما مسلمانان پیشنهاد شده عمل نماییم

نويسنده : سيد علي حسيني قورتاني


چكيده:

در اين نوشتار سعي شده كه بيان شود كه به نظر اسلام وقف يكي از عوامل بسيار مهم براي فقر زدائي در دين مقدس معرفي گرديده وحتي يكي از موارد مهم ذخائر آينده مستضعفين معرفي گرديده است. زيرا قرآن تأكيد بسيار نموده است كه

تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ(1)يعني: (در انجام نيكى‏ها و دورى از ناپاكى‏ها يكديگر را يارى دهيد، و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد).همچنين در اين نوشته بيان شده كه وقف و موقوفات جزء بهترين باقيات الصالحات شمرده شده است و در پايان برخي از موقوفاتي كه رائج بوده و هست بيان كرده است.
كليد واژه:
وقف، فقر، باقيات الصالحات، مصرف موقوفات، آتش دوزخ

مقدمه

مسأله وقف يكي از مهمترين مسئله هاي مورد تأكيد اسلام مي باشد. حتي براي جذب ثروت براي نيازمندان ، يكي از راهكارهاي مهم دين ما همان وقف و يا موقوفات است به طور كلي مي توان وقف را از مهمترين شاخه ها و زير مجموعه هاي انفاق دانست.انفاق يا به صورت خيريات و يا از طريق افراد اشخاص نيكو كار در جامعه قابل توزيع مي باشد.
فقهاي بزرگ اسلام در مورد تقسيم وقف ميفرمايند: وقف بر دو قسم است:
الف ) وقف عام ب) وقف خاص. در وقف خاص منافع يك مال به عده مخصوصى اختصاص داده مى‏شود (مانند فرزندان واقف)، ولى در وقف عامِ كه اكثر موارد وقف را تشكيل مى‏دهد- عين موقوفه به عموم يا بخش عظيمى از اجتماع تعلّق پيدا كرده و جزو اموال عمومى مى‏گردد.علامه مصباح يزدي در كتاب خود در اين زمينه مي فرمايد: تشويق اسلام به مسأله وقف، و اقدام پيشوايان بزرگ به آن، سبب شده بخش قابل توجّهى از اموال از شكل خصوصى درآمده و رنگ عمومى به خود گيرد و در خدمت توده‏هاى عظيم اجتماع به كار افتد، كه اين خود گام ديگرى براى توزيع عادلانه ثروت محسوب مى‏گردد .از نظر اسلام، مالكيّت «واقعى و مطلق» مخصوص خداست و مالكيّت او نسبت به همه چيز و همه موجودات در پهنه جهان هستى، مالكيّت حقيقى است و جنبه «تكوينى» دارد، نه قراردادى و قانونى و تشريعى چرا كه او آفريدگار همه چيز و مدير و مدبّر آنهاست.
لَّهُ مَا فِى السَّمَاواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ (2) يعني: آنچه در آسمان‏ها و زمين است از آن اوست.بنابراين مالكيّت ديگران بايد با اجازه و فرمان خدا و طبق قوانين او صورت گيرد. اسلام مالكيّت شخصى را محترم شناخته و هركس را مالك دسترنج خود مى‏داند، و كار را پايه مالكيّت مى‏شناسد. اين يك قانون طبيعى است كه اسلام آن را امضا كرده است، چرا كه هركس مالك طبيعى خود و نيروهاى خويش است. دسترنج و فرآورده‏هاى هركس در واقع تبلورى از نيروهاى وجودى او محسوب مى‏گردد، بنابراين همان‏طور كه انسان مالك خود و نيروهاى خويش است مالك كار و دسترنج خود نيز مى‏باشد. (3)

تأكيد اسلام بر امر صدقات جاريه و موقوفات

در رواياتي هم كه از ائمه معصومين (عليهم السلام) نقل شده خيلي به اين واژه مهم اهتمام ورزيده اند. و حتي يكي از راهكارهاي مهم براي فقر زدائي شمرده شده است. به طور نمونه اين روايت را نقل مي كنيم كه واقدى از محمد بن بشر بن حميد، از پدرش نقل مى‏كند كه مى‏گفته است كه عمر بن عبد العزيز به هنگامى كه خليفه بود در خناصرة (كه شهركي در نواحي حلب مي باشد)شنيدم كه مى‏گفت در مدينه و در حضور مردم از پير مردان مهاجران و انصار شنيدم كه مى‏گفتند نخلستانهاى هفت‏گانه رسول خدا كه وقف بر مسلمانان است از اموال مخيريق بوده است، و مخيريق وصيت كرده بود كه اگر كشته شدم اموال من از رسول خدا خواهد بود كه در راه خدا مصرف فرمايد. مخيريق در جنگ احد كشته شد و پيامبر (ص) فرمود: مخيريق بهترين يهودى است. گويد، آن گاه عمر بن عبد العزيز دستور داد از خرماهاى آن نخلستانها بياورند و طبقى خرما آوردند، گفت ابو بكر بن حزم براى من نوشته كه اين خرما محصول همان درختى است كه در روزگار پيامبر (ص) هم بوده و پيامبر هم از خرماى آن تناول فرموده است. گويد، گفتم: اى امير المؤمنين اين خرما را ميان ما تقسيم كند و تقسيم كرد و به هر يك از ما نه خرما رسيد. عمر بن عبد العزيز مى‏گفت: به هنگام فرماندارى مدينه به اين نخلستان رفته و از خرماى همين درخت خورده‏ام، و هيچ خرمايى به آن عطر و شيرينى نديده‏ام. (4)در كتاب المغازي داستاني نقل شده كه فقط به شاهد آن اكتفا مي كنيم كه چون پيامبر (ص) كنار چاه همّ رسيد، مسلمانان گفتند: اى رسول خدا آيا اين چاه را مصادره نمى‏كنيد؟ فرمودند: خير، ولى يك نفر اين چاه را بخرد و بهاى آن صدقه داده شود. طلحة بن عبيد الله آن را خريد و وقف كرد.(5)و يا مرحوم كليني در كافي از نقل پبامبر اكرم( ص) مي فرمايد: إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ (6) يعني : صدقه بد مردن را دفع مي‌كند.اگر بگوئيم كه انفاق نمودن هم در حقيقت همان صدقات جاريه باشد ،به دليل اينكه انفاق يك لفظ عام است كه شامل همه امور مي شود، مي توانيم اين حكايتي كه استاد قرائتي بيان داشتند را شاهد خوبي براي بحث قرار دهيم. استاد قرائتي داستاني را در سلسله گفتارهايشان در رسانه ملي بيان كرده اند كه در «بشاگرد» كه در ايام جنگ تحميلي منطقه‌اي واقعاً محروم بود. از آنجا پيرزني براي جبهه يك بزغاله آورده است. هر كاري كردند كه از او بزغاله را نگيرند، گريه كرده و گفته: چرا از من نمي‌گيريد. مگر من چه هستم؟ دلم مي‌خواهد به جبهه بدهم. آن وقت كسي كه ماهي فلان قدر درآمد دارد، كمك نمي‌كند. كسي كه تمام هستي‌اش يك بزغاله است، بزغاله‌اش را براي جبهه مي‌دهد. (7)

وقف راهكاري مناسب در زدودن فقر و بي عدالتي

يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به اين معنى كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد. عده‏اى آن قدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج برند، بطورى كه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد. بديهى است جامعه‏اى كه قسمتى از آن بر پايه غناء و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده. و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد. در چنين جامعه‏اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتناب‏ناپذير است. گر چه در گذشته اين اختلاف در جوامع انسانى بوده است ولى بايد گفت متاسفانه در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناك‏تر شده است. زيرا از يك سو، درهاى كمكهاى انسانى و تعاون به معنى حقيقى، به روى مردم بسته شدهَ .
تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ(8)يعني: (در انجام نيكى‏ها و دورى از ناپاكى‏ها يكديگر را يارى دهيد، و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد). و رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف به روى آنها باز است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(9) يعني: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! تقواى الهى پيشه كنيد و آنچه را از (مطالبات) ربا باقى مانده است، رها كنيد، اگر ايمان داريد پيدايش كمونيسم و مانند آن و خونريزيها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد و غالبا از ريشه اقتصادى مايه مى‏گيرد و عكس العمل محروميت اكثريت جوامع انسانى است، گواه اين حقيقت است. (10)با اين كه دانشمندان و مكتبهاى اقتصادى جهان به فكر چاره و حل اين مشكل بزرگ اجتماعى بوده‏اند و هر كدام راهى را انتخاب كرده‏اند، كمونيسم از راه الغاى مالكيت فردى، و سرمايه‏دارى از راه گرفتن مالياتهاى سنگين و تشكيل مؤسسات عام المنفعه (كه به تشريفات بيشتر شبيه است تا به حل فاصله طبقاتى) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته‏اند ولى حقيقت اين است كه هيچكدام نتوانسته‏اند گام مؤثرى در اين راه بر دارند زيرا حل اين مشكل با روح ماديگرى كه بر جهان حكومت مى‏كند ممكن نيست.
با دقت در آيات قرآن مجيد آشكار مى‏شود كه يكى از اهداف اسلام اين است كه اختلافات غير عادلانه‏اى كه در اثر بى‏عدالتيهاى اجتماعى در ميان طبقه غنى و ضعيف پيدا مى‏شود از بين برود و سطح زندگى كسانى كهنمى‏توانند نيازمنديهاى زندگيشان را بدون كمك ديگران رفع كنند بالا بيايد و حد اقل لوازم زندگى را داشته باشند، اسلام براى رسيدن به اين هدف برنامه وسيعى در نظر گرفته است- تحريم رباخوارى بطور مطلق، و وجوب پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل زكات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشويق به انفاق، وقف و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى قسمتى از اين برنامه را تشكيل مى‏دهد، و از همه مهم‏تر زنده كردن روح ايمان و برادرى انسانى در ميان مسلمانان است.
واقف ، معامله با خدا مي كند
أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (11)
يعني : آيا ندانستند كه تنها خداوند از بندگانش توبه را مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد و اينكه خداوند، بسيار توبه‏پذير و مهربان است.اين آيه شريفه اين گفتار را بيان مي كند كه صدقات و زكاتى كه به پيامبر و امام داده مى‏شود، در حقيقت گيرنده‏اش خداوند است .چون پيامبر به فرمان خدا زكات مى‏گيرد، در حقيقت خدا زكات گيرنده است.امام صادق (عليه السلام) فرمود: صدقه در دست فقير قرار نمى‏گيرد، مگر آنكه در دست خدا قرار گيرد. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود. (12)از امام صادق( عليه السلام) سؤال شد كه آيا گرفتن زكات مخصوص پيامبر است يا بعد از آن حضرت نيز ادامه دارد؟ حضرت فرمودند: آرى، ادامه دارد. (13)
وباز در جاي ديگري قرآن صدقات جاريه و بخشش را داراي اجر عظيم يعني پاداشي بسيار بزرگ ياد نموده است كه مي فرمايد: ......... وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً(14) يعني : .......... و مردان انفاق‏گر و زنان انفاق‏گر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانى كه خدا را بسيار ياد مى‏كنند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند، خداوند براى (همه‏ى) آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر و بزرگ آماده كرده است.

موقوفات بايد در جاي خود مصرف شود

در بسياري از موارد متاسفانه توجيه كردن كارها ،جزء اصول افعال روزمره ما ميباشد. شايد برخي اوقات ، مصارف انفاقات ما در جاي خاص آن نباشد. البته ناگفته پيداست كه در سال هاي اخير متوليان موقوفات و موسسات خيريه به اين امر اهتمام جدي بسته اند.قرآن كريم در اين مورد مي فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ(15) يعني : اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بسيارى از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعيّت خود،) اموال مردم را به ناحق مى‏خورند و آنان را از راه خدا باز مى‏دارند. و كسانى كه طلا و نقره مى‏اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند، پس آنان را به عذابى دردناك، بشارت بده.برخي از مفسرين ذيل آيه شريفه كه فرمود: وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ (16)بيان نموده اند كه: كسانى كه متولّى موقوفات‏اند و آنها را در مسير اهداف وقف شده مصرف نمى‏كنند، از مصاديق اين آيه مى‏باشند.(17)ابو ذر غفارى، صحابى بزرگوار پيامبر، در اعتراض به زراندوزى‏هاى معاويه و عثمان و عمّال حكومت و حيف و ميل اموال عمومى، صبح و شام اين آيه را با صداى بلند در برابر معاويه و سپس در مقابل عثمان مى‏خواند و مى‏گفت: اين آيه مخصوص مانعان زكات نيست و هر نوع زراندوزى را شامل مى‏شود. (18)از امام صادق عليه السلام پرسيدند: در چه مقدار مال، زكات واجب مى‏شود؟ حضرت فرمود: زكات ظاهر يا باطن؟ گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى را براى زكات ظاهر بيان نموده و آن گاه در بيان زكات باطن فرمودند: «فلا تستأثر على اخيك بما هو احوج اليه منك» آنچه را برادر دينى‏ات به آن نيازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجيح دهيد.(19)در روايتى ديگر، آن حضرت مى‏فرمايد:
انّما اعطاكم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حيث وجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتكنِزوها خداوند اين مال‏هاى اضافى را به شما عطا كرد تا در مسير رضاى او خرج كنيد، نه آنكه احتكار و گنج كنيد. (20)

وقف ، راه نجات از آتش دوزخ

حضرت على (عليه السلام) آن گاه كه اموالى را در راه خدا وقف مى‏كردند، در وقفنامه‏ى خود مى‏نوشتند: اين اموال را وقف كردم، تا بدين وسيله از آتش دوزخ در امان باشم و آتش دوزخ نيز از من دور باشد.(21)ويا و از جمله انفاقهاى گرانبار امير المؤمنين «ع» به مردم نيازمند و كمك رسانى به آنان چنين است كه در منابع حديث و تاريخ آمده است اينكه: در آمد على «ع» چهل هزار دينار بود، او همه را صدقه قرار داد (و وقف كرد) و شمشيرش را فروخت و فرمود: لو كان عندي عشاء ما بعته (1) اگر خوراك شام را مى‏داشتم آن را نمى‏فروختم». و از غفلت است كه اين موضوع با عنوان «كثرة مال امير المؤمنين فراوانى مال امير المؤمنين» ياد شود، يا بگويند كه آن امام مال فراوان داشته است، كه در آن صورت براى اشخاص بى‏اطلّاع اين توهّم پيش آيد، كه او اين اموال را براى خود نگاه مى‏داشت و آنها را معيشت و رفاه گرايى خود و نزديكانش مى‏كرد. و اين امر دستاويزى فراهم سازد براى نيكو جلوه دادن تكاثر و ثروتمندى، به توسّط شياطين متكاثر يا فريب‏خوردگان نيرنگهاى آنان و اين ناروا است. و حق آن است كه گفته شود: «انفاق گرانبار امير المؤمنين» يا «زهد بسيار او» يا «فقر اختيارى او» يا «اهتمام شديد او به بى‏نياز كردن مردم و زدودن فقر از اجتماع» و نظاير اينها. آن مال چگونه مى‏تواند عنوان مالدارى وافر داشته باشد، در صورتى كه دارنده آن شمشيرش را مى‏فروشد و مى‏گويد: «اگر خوراك شام را مى‏داشتم آن را نمى‏فروختم»؟ پس امير المؤمنين «ع» مال را براى انفاق به دست مى‏آورد نه براى نگاه داشتن و ذخيره كردن و بهره‏مند شدن.(22)ياد معاد از ويژگى‏هاى بندگان خاصّ خداست. رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ (23) بندگان خاصّ خداوند، بيش از آنكه طمع بهشت داشته باشند، از آتش دوزخ خوف دارند. يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ (24)در ذيل اين آيه شريفه كه مي فرمايد: نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ (25) يعني : آن چه را از پيش فرستاده‏اند و آثارشان را مى‏نويسيم . فرموده اند: نه فقط اعمال، بلكه همه آثار آن نيز ثبت مى‏شود و در حساب قيامت لحاظ مى‏گردد. خواه آثار خير نظير وقف و صدقه جاريه و آموختن علم به مردم و يا آثار شرّ مثل تأسيس مراكز فحشا(26)

وقف ، مصداق باقيات الصالحات

در خصال از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود: انسان بعد از مردنش ديگر هيچ أجر و ثوابى دنبالش نمى‏آيد، مگر از چند راه: يكى اينكه در زندگيش صدقه‏اى پايدار تاسيس كرده باشد كه تا روز قيامت ثواب آن عايد وى مى‏شود. دوم صدقه‏اى كه به صورت وقف در آورده باشد كه ديگر ورثه‏اش آن را به ارث نبرند. سوم سنت هدايتى كه باب كرده باشد و بعد از مرگش مردم به آن سنت عمل كنند و راه درست را بروند. و چهارم فرزند صالحى كه بعد از مردن خود او براى پدر استغفار كن (27)همچنين در ثواب الاعمال ذيل روايتي مفصل پيامبر اكرم (ص)فرمودند كه: هر كس چاهى براى آب حفر كند تا بآب رسد و آن را بر مسلمانان ببخشد و يا وقف آنها كند براى او همانند هر كه از آن آب وضو گيرد و نماز بخواند ثواب باشد، و نيز بشماره موى بدن هر انسان يا چهار پا يا درنده و يا پرنده‏اى كه از آن استفاده كرده و ميكند براى او ثواب آزاد نمودن هزار بنده باشد، و در روز قيامت بعدد ستارگان آسمان مردمى بشفاعت او بر حوض قدس وارد شوند، عرض كرديم يا رسول اللَّه حوض قدس كدام است؟ سه بار فرمود حوضى كه مخصوص من است . (28)باز آن حضرت فرمودند كه : هر كس چاهى براى آب حفر كند تا بآب رسد و آن را بر مسلمانان ببخشد و يا وقف آنها كند براى او همانند هر كه از آن آب وضو گيرد و نماز بخواند ثواب باشد، و نيز بشماره موى بدن هر انسان يا چهار پا يا درنده و يا پرنده‏اى كه از آن استفاده كرده و ميكند براى او ثواب آزاد نمودن هزار بنده باشد، و در روز قيامت بعدد ستارگان آسمان مردمى بشفاعت او بر حوض قدس وارد شوند، عرض كرديم يا رسول اللَّه حوض قدس كدام است؟ سه بار آن حضرت فرمودند حوضى كه مخصوص من است. (29)حتي از نظر اهل البيت (عليهم السلام) اينكه موقوفات جزء بهترين باقيات الصالحات مي باشد . از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه: حضرت علي (عليه السلام) خانه خود را در مدينه وقف نمود.(30)
همچنين مرحوم علامه مجلسي چندين حديث در مورد موقوفات پيامبر اكرم نقل نموده است كه هفت زمين حصار دار (اعم از باغات و غلات) كه يكي از آنها باغ فدك بود كه وقف حضرت فاطمه و فرزندان آن حضرت نمودند.(31)و باز هم در اين مورد صاحب مستدرك الوسائل نقل نموده كه امام حسين (عليه السلام) نواحي قبرش را از نينوا و غاضريه به شصت هزار خريد و وقف كرد براي زوارش كه از آنها تا سه روز پذيرائي شود. (32)

چند روش مصرف موقوفات

بطور كلي از منطق اسلام چنين استنباط مي شود كه در هر فعل و عملي كه موجب به تعبير قرآن كريم باقيات الصالحات گردد، مي توان وقف نمود . كتاب آسماني ما قرآن كريم در سوره مريم مي فرمايد
: ......
وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌعِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (33)يعني : ......و نيكى‏هاى ماندگار، ثوابش نزد پروردگارت بهتر و خوش فرجام‏تر است.در اينجا به برخي از نمونه هاي وقف كه از مهمترين موقوفات ماندگار مي باشد را ياد آور مي شويم:

الف) وقف بر كارهاي خير

استاد قرائتي اين داستان را از عمويش نقل نموده كه حضرت آيت الله بروجردي مي فرمودند: روزگاري كه در اصفهان درس ميخواندم ، پدرم ماهي 3 تومان به حواله يكي از بازرگانان اصفهان برايم مي فرستاد. من چون پيش از ظهر و بعد از ظهر به درس و بحث مشغول بودم ، اول ظهربراي گرفتن پول نزد آن حاجي مي رفتم و مي ديدم كه كاسه گليني پر از دوغ در پيش خود نهاده و مي خورد و من هم با تعجب به او مي نگريستم كه با اين ثروت هنگفت چرا چنين بر خود سخت مي گيرد، اما چيزي نمي گفتم. يك سالي يكي از پل هاي بين راه اصفهان را آب برد ، در آن روزها هزينه ساخت آن پل را سي هزار تومان تخمين زده بودند، طبق معمول تني چند به دوره افتادند وبه سر وقت اين و آن رفتند و مأيوسانه سري هم به حاجي زدند. حاجي پرسيد خرج آن چقدر است؟ گفتند سي هزار تومان. گفت: تمام خرج با من. و او تمام هزينه را متقبل شد.هر چند اين جوان مردي از چنين شخصي شگفت انگيز به نظر مي رسيد ولي از آن شگفت تر قسمت بعدي داستان است كه مرحوم بروجردي فرمودند: ماه ديگر براي گرفتن مقرري به نزد آن حاجي رفتم ، مرا كنار كشيد و گفت : آقا سيد من مي ديدم به نان و دوغ خوردن من با تعجب نگاه مي كني حالا از تو مي پرسم كه من عمري بر خود سخت بگيرم و بندگان خدا از پول من آسايش يابند بهتر است يا خوب بخورم و بپوشم و احياناً را هم در كار خير مصرف كنم؟(34)

ب) وقف بر كتاب و كتابخانه

وقف كتاب و كتابخانه و يا اماكني كه عام المنفعه ميباشد كه يك وقف معنوي ميباشد كه باعث تعالي و رشد جامعه و فرد مي گردد.حتي بسياري از بزرگان و علماء قديم از چنين كتابخانه هائي بهره ها و استفاده هاي شايان و زيادي مي نمودند.

ج) وقف بر جلسات روضه خواني اهل البيت (عليهم السلام(

شايد بهترين نوع از موقوفات ، اين نوع از وقف ميباشد چون جزء برترين تعظيم شعائر نيز مي باشد. شاهد بر مدعا دليل قرآني است كه مي فرمايد:
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (35)يعني : اين است (دستورات خداوند درباره‏ى حج) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس اين از تقواى دل‏هاست

د) وقف بر ساختمان هائي نظير( مسجد، درمانگاه ، حوزه هاي علميه ، اماكن مقدسه و اعتاب ،حسينيه) و تعمير آن

خوشبختانه اين گونه از وقف در كشور بزرگ ايران اسلامي بسيار رواج پيدا كرده است. البته كافي هم نيست و بايد متوليان وقف و واقفان بيشتر در اين مورد همت گمارند.از امام صادق عليه السلام فرمودند:
مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً، يعني : و هر كس كه جانى را زنده كند، گويى چنان است كه همه مردمان را زنده كرده باشد. (36)

 

 




مربوط به موضوع : فرهنگ وقف
برچسب ها : فرهنگ وقف
دسته ها : فرهنگ وقف | ارسال شده در | (0) نظر

 به گزارش دبيرخانه كنگره وقف، حماسه اقتصادي و سبك زندگي اسلامي پس از تشكيل جلسه كميته بخش رسانه هاي مجازي اين كميته موارد امتيازات خاص اين بخش را اعلام كرد.




به گزارش دبيرخانه كنگره وقف، حماسه اقتصادي و سبك زندگي اسلامي پس از تشكيل جلسه كميته بخش رسانه هاي مجازي اين كميته موارد امتيازات خاص اين بخش را اعلام كرد.

به گزارش دبيرخانه كنگره وقف، حماسه اقتصادي و سبك زندگي اسلامي پس از تشكيل جلسه كميته رسانه هاي مجازي دبير اين كميته، توليد محتوا پيرامون محور هاي كنگره وقف، حماسه اقتصادي و سبك زندگي اسلامي، بهره گيري از منابع متقن، ابتكار در ارائه محتوا هاي انتخاب شده، استفاده از عناوين جذاب، ايجاز و خلاصه نويسي و هم چنين به روز رساني مستمر، از امتيازات مهم بخش محتوايي رسانه هاي مجازي به حساب مي آيد.

هم چنين طراحي قالب اختصاصي، استفاده از طرح هاي گرافيكي، رعايت حق كپي رايت قالب هاي آماده، بازديد هاي واقعي وبلاگ و وب سايت، استفاده از ساير امكانات مرتبط با موضوعات كنگره، سرعت بارگذاري و پشتيباني از تمام مرورگرهاي رايج، از امتيازات مهم بخش فني رسانه هاي مجازي به شمار مي رود.

گفتني است داوري ها در بخش رسانه هاي مجازي در دو مرحله صورت مي پذيرد و از شروط اصلي ورود به مرحله دوم اطلاع رساني اخبار سايت و تبليغات كنگره مي باشد.



دسته ها : همايش ملي وقف،حماسه اقتصادي،سبك زندگي | ارسال شده در | (0) نظر

عضو هيئت رئيسه كميسيون برنامه و بودجه مجلس شوراي اسلامي با اشاره به اينكه طرح «احسان ماندگار» به نهادينه كردن فرهنگ و سنت حسنه وقف در جامعه كمك مي‌كند، ابراز كرد: اين طرح ملي، وقف را به عنوان سنت نبوي به شيوه نويني در جامعه گسترش داده و زمينه گسترش وقف را در ميان اقشار مختلف جامعه فراهم مي‌كند.

  به نقل از دبيرخانه مركزي طرح ملي «احسان ماندگار»، غلامرضا اسداللهي، عضو هيئت رئيسه كميسيون برنامه و بودجه مجلس شوراي اسلامي و نماينده مردم تربت جام، تايباد و باخزر در مجلس شوراي اسلامي با اشاره به طرح «احسان ماندگار» به عنوان طرحي كه وقف را به شيوه نويني در جامعه گسترش مي‌دهد، اظهار كرد: اين طرح ملي زمينه گسترش وقف در ميان اقشار مختلف جامعه را فراهم مي‌كند.

وي ادامه داد: طرح «احسان ماندگار» با درگيركردن دهك‌هاي پايين جامعه در امر حسنه وقف كه لزوما ارقام درآمدي بالايي ندارند، فرهنگ اين سنت نبوي را در جامعه نهادينه مي‌‌كند.

اسداللهي با بيان اين مطلب كه وقف جايگاه ويژه‌اي در اعتقادات مسلمانان بالاخص شيعيان دارد، گفت: وقف همواره به عنوان يك سنت حسنه در نيات و عملكرد متدينان جاري بوده است، اما در سال‌هاي اخير با توجه به تغييراتي كه در نوع زندگي و تملك دارايي‌ها ايجاد شده، شاهد كاهش ميزان موقوفات نسبت به گذشته هستيم.

نماينده مردم تربت جام، تايباد و باخزر در مجلس شوراي اسلامي با تأكيد بر اهميت قانون و اثرات آن در راستاي حفاظت و صيانت از اين سنت حسنه، ابراز كرد: مجلس با داشتن فراكسيون وقف، اهتمام ويژه‌اي به اين مقوله دارد، لذا برقراري تعاملات بيشتر سازمان اوقاف و امور خيريه با اين نهاد قانونگذار مي‌تواند به مرتفع كردن مشكلات و قوانين مورد نياز در عرصه وقف بسيار كمك كند.

وي افزود: قوانين مربوط به وقف بايد منطبق با مقتضيات روز جامعه، خواست متوليان وقف و كارگزاران بازنگري شود كه شروع آن از سازمان اوقاف و امور خيريه بايد باشد، تا بدين طريق گامي اساسي در راستاي صيانت از اين سنت نبوي و پر رونق‌تر كردن آن برداريم.

عضو هيئت رئيسه كميسيون برنامه و بودجه مجلس شوراي اسلامي ادامه داد: حساسيت متوليان و كارگزاران وقف در ارتباط با وقف و نيات واقف، رسيدگي به موقوفات و همچنين عملكرد خوب و مشهود متوليان اين حوزه در كنار داشتن قوانين و مقررات مناسب مي‌تواند موجبات رونق مجدد اين سنت خدايي كه جايگاه والاي شرعي نيز دارد، شود.

يادآور مي‌شود، طرح «احسان ماندگار» با مشاركت و تحت نظارت اداره كل اوقاف و امور خيريه استان خراسان رضوي و با همكاري شركت بيمه پاسارگاد در مرحله نخست در سطح استان خراسان و در مرحله بعد در سطح كل كشور اجرا مي‌شود.



مربوط به موضوع : وقف واجتماع
برچسب ها : وقف واجتماع
دسته ها : وقف واجتماع | ارسال شده در | (0) نظر

 قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه گفت: انتشار اوراق مشاركت و اوراق وقفي يكي از اولويت‌هاي اين سازمان بوده كه زمينه جديدي در وقف مشاركتي ايجاد خواهد كرد.

  به نقل از روابط عمومي و امور بين الملل سازمان اوقاف و امور خيريه، عبدالرضا عابد، قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه اظهار كرد: مطابق بند ۴۵ قانون بودجه سال ۱۳۹۲ كل كشور، به سازمان اوقاف و امور خيريه اجازه داده شده است، به منظور تأمين مالي طرح‌هاي انتفاعي و عام المنفعه در حوزه توسعه موقوفات و بقاع متبركه، با نظارت بانك مركزي نسبت به انتشار اوراق مشاركت و اوراق وقفي(اوراق بدون سود) تا سقف معين اقدام كند، براين اساس سازمان اوقاف و امور خيريه با همكاري بنياد توسعه و عمران موقوفات در صدد انتشار اوراق مشاركت و اوراق وقفي برآمده است.

وي اضافه كرد: انتشار اوراق مشاركت و اوراق وقف به تازگي به عنوان يكي از اولويت‌هاي سازمان اوقاف و امور خيريه با محوريت معاونت‌هاي تخصصي اين سازمان و مراجع ذيصلاح مطرح شده است و اين موضوع زمينه جديدي است كه با همت دست‌اندركاران اميدواريم به نتايج خوبي برسد.

عابد اضافه كرد: در اين طرح به دنبال تأمين منابع مالي براي طرح‌هاي سودآور در قالب اوراق مشاركتي و مشاركت مردم در طرح‌هاي عام المنفعه در قالب انتشار اوراق وقفي هستيم.

رئيس بنياد توسعه و عمران موقوفات كشور با بيان اينكه ارتباط و تعامل با بانك مركزي و انجام مراحل قانوني به منظور اخذ مجوز و موافقت‌نامه اصولي، لزوم انتخاب بانك عامل و امين و... با آگاهي كامل حاصل شده، تصريح كرد: به جهت آشنايي بيشتر و استفاده از تجارب عملي نهاد‌ها و سازمان‌هايي كه سابقه انتشار اوراق مشاركت داشته‌اند، با برخي از آن‌ها تعامل و ارتباط برقرار شده و از تجارب مفيد آن‌ها استفاده لازم به عمل آمده است.

عابد افزود: از طرفي به جهت شناسايي و انتخاب مناسب‌ترين پروژه، اقدام به جمع آوري اطلاعات پروژه‌هاي بر‌تر در برخي استان‌ها شده تا بتوان پروژه‌هاي واجد شرايط را انتخاب كنيم.

«وقف مشاركتي و جمعي»

قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه با اشاره به تفاوت بين اوراق مشاركت و اوراق وقفي، گفت: هدف از ارائه اوراق وقفي، ايجاد موقوفات جديد به صورت گروهي و به عبارت ديگر «وقف مشاركتي و جمعي» است و در حقيقت عرضه اين اوراق فرصتي است تا شعار زيباي «همه واقف باشيم» را عملي كنيم.

«قرارداد صلح»

وي تأكيد كرد: اين طرح براي مردم و خيرين امكان سهيم شدن در سنت پسنديده وقف را با مبالغ اندك فراهم مي‌آورد و در اين روش مردم در قالب «قرارداد صلح» وجوه مورد نظر خود را به سازمان اوقاف مي‌دهند و اين سازمان اقدام به احداث پروژه‌هاي مربوطه و عام المنفعه مي‌كند و در صورت گسترش و ترويج اين روش مي‌توان همه‌ساله در نقاط مختلف كشور و با توجه به نياز هر منطقه اقدام به احداث پروژه‌هاي عام‌المنفعه نظير؛ بيمارستان، درمانگاه، دارالايتام، آسايشگاه و... و مراكز علمي و آموزشي و... كرد.

عابد اضافه كرد: به عبارت ديگر تفاوت اوراق مشاركت و اوراق وقفي در اين است كه اوراق مشاركت براي تأمين مالي پروژه‌هاي سازمان در حوزه توسعه موقوفات و بقاع متبركه بوده و در اين اوراق، به خريداران، سود پروژه در سررسيدهاي مقرر پرداخت شده و پس از اتمام پروژه، خريداران با دريافت اصل سرمايه و سود آن از پروژه كاملا جدا مي‌شوند، ولي در بحث اوراق وقفي مردم و خيرين به دنبال سود مادي نيستند و پس از اتمام پروژه نامشان به عنوان واقف ثبت خواهد شد.

رئيس بنياد توسعه و عمران موقوفات كشور خاطرنشان كرد: طرح اطلاع رساني انتشار اوراق مشاركت و اوراق وقفي تهيه شده و در آينده نزديك به استحضار مردم خواهد رسيد.



مربوط به موضوع : اسناد وقف
برچسب ها : اسناد وقف
دسته ها : اسناد وقف | ارسال شده در | (0) نظر

يخچال وسقاخانه خوانسار وموقوفات آن
مؤلف: حميد رضا ميرمحمدي
چكيده
قبل از رواج و استفاده از يخچال‌هاي برقي فعلي جهت تهيه‌ي يخ، ساختماني با معماري خاص با گنبدي خشتي مي‌ساختند به نام يخچال و چون انبار يخ جهت جلوگيري از ذوب شدن يخ در داخل گودال قرار داشت، به آن يخچال مي‌گفتند. مجاور اين يخچال‌ها اغلب مكان‌هايي به عنوان سقاخانه بنا مي‌گرديد و عمدتا يخ سقاخانه به صورت رايگان از يخچال دريافت مي‌شد. برخي از يخچال‌ها و سقاخانه‌ها را با نيان و خيرين جهت استفاده‌ي عموم وقف مي‌نمودند كه اين امر ماندگاري اين بناها را بيشتر نموده است. در اين مقاله، به ساختمان يخچال و سقاخانه‌ي وقفي خوانسار پرداخته شده است. اين بنا تا دهه‌ي1350 داير بوده و اكنون تخريب گرديده است.
كليد واژه‌ها:
يخچال، سقاخانه، پلگوش.
مقدمه
قبل از رواج يافتن يخچال‌هاي موتوري درشهرها و روستاها جهت تهيه‌ي يخ و مصرف آن درفصل گرما، ساختماني را با ويژگي‌هاي خاص مي‌ساختند به نام يخچال كه درفصل زمستان در داخل انباري عميق و گود، يخ را درآن چال مي‌نمودند و درفصل گرما از آن استفاده مي‌كردند. (1)
بناي يخچال‌هاي سنتي از عناصر بسيار جالب در شهرهاي ايران است كه با استفاده از يخچال‌هاي برقي به نابودي كشيده شدند. در ساختمان آن‌ها از تمام مصالح موجود درنزديك‌ترين محل ساخت و ساز به ويژه خشت و گل، ساروج (2) و سنگ استفاده شده است. يخچال‌هاي سنتي درحقيقت جزيي از بناهاي خدمات عمومي رايج در شهرها و روستاهاي ايران به ويژه در فاصله‌ي بين تهران، قم، كاشان، اصفهان، يزد، كرمان و بم بوده است. در مطالعه‌ي يخچال‌هاي سنتي به شيوه‌ي معماري در ساختمان آن‌ها به خصوص از نظر عايق كاري و حفظ برودت مي‌بايست توجه نمود. آخرين يخچال‌هاي سنتي تا سال 1349 شمسي(1970م) درتهران، اصفهان و سايرشهرها مورد استفاده قرار مي‌گرفت اما اكنون در نتيجه‌ي عدم نياز جامع، اغلب آن‌ها يا نابود شده و يا درحال نابودي هستند. (3) ساختمان يخچال از دو قسمت يخ چال و يخ گير يا يخ چائون تشكيل مي‌شده است.
يخ چائون (يخ گير)
يخ چائون يا يخ گير محلي بوده با ابعاد حدود 6 ×100 متر با ديواري بلند و قطور، با جهتي شرقي- غربي كه در فصل زمستان از تابش مستقيم نورخورشيد از سمت جنوب جلوگيري نموده و پشت ديوارهاي بلند هميشه سايه باشد. تعداد ديوارهاي شرقي- غربي به تناسب اندازه‌ي يخچال مختلف و به صورت موازي بود. فاصله‌ي بين دو ديوار حدود 10 الي 15 متر ذكرشده. درواقع فاصله‌ي بين دو ديواره‌ي محل يخ گرفتن و يخ بستن آب بود. اين محل نسبت به زمين‌هاي اطراف نيم (5 / 0 متر) الي 1 متر پايين‌‎تر بود. و به علت وجود سايه، محل مناسبي جهت يخ گرفتن آب در شب بوده است. در شب‌هاي زمستان آب مورد استفاده جهت يخ گيري را معمولاً از محل دوردست به يخچال مي‌آوردند تا در طول مسيرسرد شده و آن گاه آن را وارد يخ چال مي‌كردند. شب آب در چائون يخ مي‌بست و جهت افزايش قطر يخ، كارگران مرتب آب را به صورت باريك‌هاي كوچك بر روي قشر يخ جاري مي‌ساختند و بدين ترتيب برقطر يخ افزوده مي‌شد. افزايش قطر يخ بستگي به سردي هوا و فعاليت كارگران و عمق يخ چائون داشت. در ديوار يخچال دريچه‌اي قرار داشت به نام «دروازه» كه سُرسُره‌اي با شيب از آن عبور مي‌كرد و يك طرف آن متصل به يخ چائون و طرف ديگر آن متصل به گود يخ چال بود. هنگامي كه قطر يخ به حد متناسب مي‌رسيد كارگران با تبر يخ ها را شكسته و توسط چنگالك‌هاي دسته بلند قطعات شكسته شده يخ را به جلو دريچه آورده و آن‌ها را از طريق دريچه در روي سُرسُره قرار داده، يخ سرخورده و به گود يخ چال مي‌افتاد.
يخ چال
گود يخ‌چال و يا انبار يخ محل وسيعي بوده به ابعاد تقريبي10 متر عرض، حدود30 متر طول و 10متر عمق كه داخل گودال توسط آجر ساخته مي‌شد و تنها گنبد آجري و ضربي آن از سطح زمين بالاتربود. در وسط گود يخ چال چاهي حفر مي‌كردند كه هنگام شستشوي كف يخ چال و هنگام آب شدن يخ‌ها آب به داخل چاه مي‌رفت.
هنگامي كه قطعات يخ از محل يخ گير(يخ چائون) به داخل يخ چال انتقال مي‌يافت، كارگران داخل گود يخ چال شده و قطعات يخ را جابه جا مي‌كردند تا تمام كف گود پر از قطعات يخ و يك پارچه گردد. در يكي از اضلاع گودال يخ چال پله‌هاي آجري تا سطح زمين ساخته مي‌شد كه محل گود را به اطاق يخ فروشي متصل مي‌كرد. در انبار يخ چال حدود2500 مترمكعب يخ انباشته مي‌گرديد. معمولاً درهر يخ‌چال دو نفر به كار اشتغال داشتند. فروش قطعات يخ در داخل اطاق فروش وتوسط ترازويي كه به سقف آويزان بود وزن و تحويل مي‌گردد. دريچه‌ي انتقال يخ از گود يخ چال به اطاقك فروش يخ، داراي يك در بوده كه از ورود هواي گرم به داخل يخ چال جلوگيري به عمل مي‌آمد (4)
يخچال وقفي خوانسار
ساختمان يخچال خوانسار مجاور خيابان فعلي سيزده محرم (5) در فاصله‌ي اندكي از بازار واقع گرديده بود. اين بنا در سال1310هجري قمري توسط مرحوم حاج غلامعلي ابن زين العابدين خوانساري در محله‌ي موسوم به محله‌ي «پُل گوش» (6) بنا گرديده و آب مورد نياز آن از نهر موسوم به «لا» (7) تأمين مي‌شد.
معمولاً در يخچال از اواسط خردادماه باز و يخ‌ها مورد بهره‌برداري و فروش قرار مي‌گرفت. متن وقفنامه‌ي يخچال فوق بر روي سنگ حك و بر ديوار سقاخانه عليا نصب گرديده بود. متن وقفنامه چنين است:
هوالواقف علي السرائر
وقف مؤيد نمود جناب حاجي غلامعلي ابن زين العابدين يك باب يخچال جديد البناي خود واقع در محله پلگوش را مع دو سقا خوانه [سقاخانه] بر عموم خلايق كه بر وجه استمرار روزي يك بار يخ در سقاخانه عليا و سفلي برند وجه يخ را بعد از مخارج سقاخانه و يخچال صرف مرثيه و روضه خواني حضرت اباعبدلله الحسين عليه‌السلام به هر نحو كه متولي صلاح داند كنند مشروط برآن كه يخ را بدون قيمت نبرند كه حرام است. 1310ق.
يخچال فوق در دهه‌ي پنجاه تخريب و درمحل آن ساختمان شخصي بنا گرديده و از حالت وقفيت خارج گرديده است. از عبارت «يخچال جديد البنا» مذكور در وقفنامه چنين مي‌نمايد كه قبل از يخچال فوق يخچال ديگري بنا گرديده بود.
چون مسيرعبور آب نهر«لا» تا محل يخ گيري از بين زمين‌هايي كه متعلق به واقف نبوده عبور مي‌كرد. لذا مرحوم واقف زمين‌هاي محل عبور آب و يخ گيري را اجاره نموده به قيمت هفتادوپنج من يخ در هر سال تا زماني كه يخچال برقراراست. متن اجاره نامه بدين شرح است:
نسختان
بسم الله ]الرحمن الرحيم[
چون يك باب يخچالي كه مرحوم مغفور حاج غلامعلي درباغ مرحوم آقا زين‌العابدين بنا نموده بود مجراي آب جهت گرفتن يخ نداشت لهذا حاضرشد عاليشأن عزت نشان آقا محمدحسن خباز خلف مرحوم آقاحسن بن آقا صالح و مصالحه صحيحه شرعيه نمودند درحق عاليشأن عزت نشان خيرالزائرين كربلايي غلامرضا فرزند ارجمند مرحوم حاجي مرقوم اخوي ايشان راه عبور آب را از ميان باغ مشجر خود كه جنب يخچال واقع است و حق العبور اشخاصي كه مواظب گرفتن يخ هستند كه از درب كه در ميان خانه جديدالبناء كه متصل به باغ و يخچال است عبور بنمايند جهت باز نمودن آب و بستن آن از ابتداي اول تحويل شمسي برج (8) عقرب (9) الي اول تحويل شمسي برج حمل (10)كه انشاء الله الرحمن الي زماني كه يخچال برقرار است و آب از باغ آقامحمدحسن عبور مي‌نمايد ولو انشاءالله برسد به دويست سال شمسي مال الصلح موازي هفتادوپنج من يخ كه از ابتداي فروش يخ از دو ماه گذشته از نوروز باشد تحويل ايشان بنمايند و شرط ديگر آن كه دريچه كه درميان خانه يخچال است از اول عيدنوروز الي اول عقرب حق بازكردن نداشته باشند و كلاني (11) از پشت كه ميان باغ باشد آقاغلامرضا ببندد و كليد آن را آقا محمدحسن داشته باشد الي اول عقرب و شرط ديگر آن كه هرگاه از بابت آب يا عبور در باغ در زماني كه مي‌خواهند يخ بگيرند كه عبور در باغ مي‌نمايند خرابي به باغ وارد آمد چه از بابت اشجار و چه از بابت محصول زمين كه (12) نبود كه آب ضرر برساند يا خرابي ديوار از عهده برآيند به تصديق اهل خبره و ديواري كه ميان باغ است كه درب نصب است الي زماني كه يخچال برقرار است ملك طلق (13) كربلا غلامرضا مي‌باشد و هرگاه خدا نخواسته يخچال از ميان رفته ديوار مال خود آقا محمدحسن است وحق العبور هم طلبكار نيست و صيغه شرعيه بينهما جاري و واقع گرديد في يوم سه شنبه بيست وهشتم شهر ذيحجه الحرام مطابق سنه 1311(يكهزاروسيصدويازده) توضيح آن كه درهر سال هفتادوپنج من يخ را بايد بدهد الي زماني كه آب از ميان باغ آقا محمدحسن مي‌برند جهت گرفتن يخ في التاريخ المرقوم 1311 توضيح ديگر آن كه محل ديواري كه آخر كتاب قلمي شده محل ديوار ملك آقامحمدحسن است و اصل ديوار مال كربلايي غلامرضا است و آقا محمدحسن حق خراب كردن ندارد في التاريخ.
هو
اعترف آقامحمدحسن و آقا غلامرضا به ما رقم لدي الحقير في جمادي الاخري 1311
مهر: محمودبن محمدباقر مهر: مهدي بن ابوالفضل الموسوي
وقع ذالك ما رقم فيه في المتن والهامش ولدي حقيراقل
مهر: لااله اله الله الملك الحق المبين- عبده محمدهاشم
وقع ما رقم لدي الحقير وحرره في 28 ذيحجه الحرام 1311
مهر: محمدمسيح ابن احمدالموسوي
اعتراف نمودند عالي‌شأن آقامحمدحسن و آقاغلامرضا به مضمون ورقه نزد حقير
مهر: مهدي بن جمال‌الدين الموسوي مهر: عبده محمدصادق الموسوي
سقاخانه
فلسفه‌ي آب دادن و آب نوشاندن از ظريف‌ترين دقايق بينش اسلامي به شمار مي‌آيد. در غزوات و جنگ‌هاي صدراسلام آب دادن حتي به اسراي جنگي مستحب و مباح شمرده مي‌شد. اين شيوه‌ي تفكر در شهرهاي اسلامي به صورت سقاخانه‌هاي گوناگون معمول گرديد. سقاخانه به اشكال مختلف و گاه به صورت سنگابي از سنگ يك‌پارچه به شكل دايره، بيضي و يا چهارگوش ساخته مي‌شد. وروي آن كتيبه و نقش و نگارهاي زيبا كنده كاري مي‌كردند. در ميان شيعيان سقاخانه فراتر از بزرگداشت فلسفه‌ي آب دادن، يادآور واقعه‌ي غم انگيز كربلا وتشنگي حضرت امام حسين(عليه‌السلام) و فرزندان و صحابه‌ي اوست و نشانه‌اي از مبارزه عليه بيداد و ستمگري است (14)
سقاخانه خوانسار
در نماي بيروني اغلب مساجد خوانسار مكاني جهت سقاخانه و مجراي آبي بدين منظور ايجاد گرديده كه هنوز برخي از آن‌ها دايراست. ولي در دو مكان مختلف، دو سقاخانه‌ي مستقل در بافت قديم شهر داير بوده كه امروزه تخريب گشته‌اند. سقاخانه‌اي مجاور بازار قديم موسوم به بازار بالا واقع در خيابان سيزده محرم كه داراي سنگابي از سنگ يك‌پارچه به صورت دايره بود و سقاخانه‌اي در بازار موسوم به پُلگوش كه آن هم متأسفانه تخريب گشته و به سقاخانه‌ي سفلي مشهور بوده است. اين دو سقاخانه در فصل گرم سال از يخچال محله‌ي پلگوش يخ دريافت مي‌كردند.
متأسفانه محل يخچال امروزه به تصاحب اشخاص درآمده و از حالت وقف خارج گرديده و محل سقاخانه‌ي عليا و سفلي در برنامه‌ي توسعه‌ي شهري در محدوده خيابان قرار گرفته و نه تنها بنايي به نام يخچال و سقاخانه در شهر وجود ندارد بلكه موقوفه‌اي نيز بدين نام موجود نيست. اميد است انتشار اين مقاله بتواند كوششي در جهت احياء موقوفه‌ي فوق باشد.
پي نوشت ها:
(1) جغرافياي خوانسار، ج2، ص192.
(2) ساروج- مخلوطي از آهك و خاكستر يا ريگ كه در آب به مرور جذب انيدريد كربنيك كند و آهكش به صورت سنگ آهك كه محكم و پايدار است در مي‌آيد و آن را در ساختن حوض، آب انبار، گرمابه و خانه به كار مي‌رود.(فرهنگ فارسي معين، ج2 ص 1791).
(3) فصلنامه‌ي فرهنگ اصفهان، شماره35، ص42.
(4) جغرافياي خوانسار، ج2، صص 193-190.
(5) علت نام‌گذاري خيابان فوق به سيزده محرم آن است كه در13 محرم سنه 1399 مطابق 23 آذر 1357 تعداد 4تن از شهداي انقلاب خوانسار به درجه‌ي شهادت نايل آمدند و اين خيابان به نام سيزده محرم نام‌گذاري گرديده است.
(6) پُل‌گوش- اصل آن را پُل گوشه گفته‌اند و اين بدان سبب است كه انتهاي بازار موسوم به دوراه خوانسار و ابتداي بازار موسوم به پُلگوش در محل رودخانه جهت ارتباط اين دو بازار با يكديگر درضلع غربي ميدان امام فعلي پُلي بر روي رودخانه احداث و ارتباط بازار دوراه و بازار بالا(پلگوش) به وسيله‌ي اين پل كه درگوشه يا كنج رودخانه ساخته شده بود برقرار گرديد لذا از گذشته تا كنون محله‌ي فوق و بازار مجاور آن را به پُل‌گوش موسوم گرديده است.
(7) نهر لا، يكي از نهرهاي يازده گانه جاري در شهر خوانسار است. محل عبور آن از بخش جنوبي شهر است. نام ديگر آن نهر جيداست. جيدا به معناي يهودي است و چون محل جريان آن سابقاً از محله‌ي يهودي نشين بوده است به اين نام موسوم گرديده است. اين نهر به سمت محله‌ي جوزچه جريان مي‌يابد(جغرافياي خوانسار، ج2، ص308).
(8) برج- مسيرساليانه‌ي گردش ظاهري خورشيد به دور زمين به دوازده قسمت برابر(هركدام به عرض 30 درجه) تقسيم گرديده است و هر يك از قسمت‌هاي دوازده گانه به نام يكي از صورت‌هاي فلكي كه غالباً مأخذ يوناني دارند ناميده شده و در واقع هر كدام يكي از برج‌هاي 12 گانه‌ي سال خورشيدي را تشكيل مي‌دهند. لازم به ذكر است كه تا قبل از سال 1304 ماه‌هاي شمسي با همان عنوان عربي ناميده مي‌شدند و از سال مزبور نام‌هاي فارسي جايگزين آن‌ها گرديده است. (فرهنگ بزرگ گيتاشناسي، ص66).
(9) عقرب- به معناي كژدم برابر با آبان فارسي است.
(10) حمل به معناي بره برابر با فروردين ماه است.
(11) كلاني- كلوني، كلان، قيد چوبي كه پشت در نصب كنند و در را به وسيله‌ي آن ببندند. (فرهنگ فارسي معين، ج3 ص3041).
(12) مواضع نقطه چين از بين رفته است.
(13) ملك طلق- طلق، چيزي كه خاص شخص باشد، بي شريك، ملك طلق، ملك شخصي(فرهنگ فارسي معين، ج3، ص2233).
(14) بينش اسلامي و پديده‌هاي جغرافيايي، صص125-124.



مربوط به موضوع : وقف واجتماع
برچسب ها : وقف واجتماع
دسته ها : وقف واجتماع | ارسال شده در | (0) نظر

نقش زنان در نظام وقف عثماني

مؤلف: حسن يوكسل
مترجم: عليرضا مقدم

چكيده
اصل اين مقاله در مجموعه ي زير چاپ شده است:
Hasan Yüksel, “Osmanli Toplumunda Vakiflar ve Kadin (XVI – XVII. Yüzyillar)”, Osmanlilar, Editor: Güler Eren, C. 5, Yeni Türkiye Yayinlari, Ankara 1999, s. 49 – 55.
حسن يوكسل (1)
ترجمه: عليرضا مقدم (2)
«انّ آثارنا تدلّ علينا، فانظروا بعدنا الي الآثار». (3)
امروزه بعد از گذشت هفتصد سال از تأسيس امپراتوري عثماني، آثار و بناهايي نظير: كاروانسراها، حمام ها، مساجد، مدارس، تيمچه ها، چشمه ها، پل ها و... سمبل و معرف آن امپراتوري به شمار مي روند. تمام اين بناها را اوقافي ساخته و محافظت كرده اند كه از محل درآمدهاي شخصي ايجاد شده اند؛ به عبارت ديگر دولت در ساخت و نگهداري آن ها ـ به مانند امروز ـ دخالتي نداشته است؛ زيرا خدمات اجتماعي، فرهنگي و ديني در مفهوم دولت اسلامي در خاورميانه و خاور نزديك جايي نداشت. در چنين شكلي از حكومت، وظيفه دولت برقراري عدالت و امنيت در ميان شهروندان بود. در تشكيلات دولت هاي اسلامي در خاورميانه و خاور نزديك به برخي خدمات عمومي كه امروزه در مفهوم دولت مدرن سوسيال وجود دارد، برخورد نمي كنيم. تمام خدمات اجتماعي ـ فرهنگي ضروري جامعه را اوقافي برآورده مي كردند كه اشخاص داراي بضاعت برپا داشته بودند. در حقيقت هيچ يك از اين خدمات از بودجه دولتي تأمين اعتبار نمي شد؛ حتي اگر پادشاه نيز دست به چنين كاري مي زد آن را با ثروت شخصي خود انجام مي داد.
در اين نوشته، به مناسبات بين زنان و اوقاف در جامعه عثماني و همچنين زنان واقفي كه با استفاده از اموال شخصي به ايجاد موقوفات پرداخته و بدين گونه در خدمات اجتماعي ـ فرهنگي دوره ي عثماني سهم و نقشي داشته اند، خواهيم پرداخت. از اين رو موارد زير مورد بحث قرار خواهد گرفت: جايگاه زنان واقف در طبقات اجتماعي عثماني، خاستگاه، منابع ثروت و اهدافشان از ايجاد موقوفات. از سوي ديگر بر آن خواهيم بود تا نسبت و پراكندگي جغرافيايي زنان واقف در قرون دهم و يازدهم هجري در مقايسه با تمام واقفان عثماني و نيز دوره هاي ديگر را مشخص سازيم.
مناسبات ميان زنان و اوقاف در جامعه عثماني
تا آنجا كه مي دانيم درباره ي مناسبات زنان و اوقاف در جامعه عثماني، غير از دو پژوهش زير تحقيق مستقلي صورت نگرفته است:
يكي «زنان واقف در تاريخمان: وقف نامه هاي سلطان بانوها» كه به كوشش تولاي دوران رييس مركز مطالعات استانبول وابسته به بنياد تأسيس و توسعه مراكز مطالعات و اسناد تاريخي، و با حمايت بانك اوقاف منتشر شده است.  (4) در اين اثر تصوير صفحات نخست و تذهيب دار سيزده وقف نامه مربوط به سلطان بانوها (خانم هاي درباري، خانم هاي سلطنتي) به همراه قسمت هاي دربرگيرنده شروط آن وقف نامه ها، همچنين تصوير ديباچه هاي تذهيب دار پنج ذيلِ وقف نامه (5)، تصوير قسمت مذهَّب شهود دو وقف نامه، به همراه برگردان لاتين متن آن ها ارائه شده است. علاوه بر اين، شروط عقار و خيرات 47 ذيلِ وقف نامه هم به صورت خلاصه آورده شده است.
دومين اثري كه مناسبات زنان و اوقاف را موضوع تحقيق خود قرار داده، مقاله اي است از «گابريل بائر» كه با استناد به تحليل دفتر تحرير شماره 1546 استانبول نوشته شده و در يادنامه همين شخص به چاپ رسيده است. (6)
همانطور كه مي دانيم هدف اصلي از وقف، كمك به برآورده شدن نيازهاي ضروري همه افراد جامعه است؛ از اين رو به طور كلي هر فردي از افراد جامعه عثماني ـ كم و زياد ـ از خدماتي كه اوقاف ارائه مي كردند بهره مند مي شد؛ به ديگر سخن مي توان گفت كه زنان نيز به اندازه مردان مي توانستند از اين خدمات ارائه شده به عموم استفاده كنند.
بايد توجه داشت كه همانند حكومت هاي اسلامي ديگر، در جامعه عثماني نيز، اگرچه وقف براي ارائه برخي خدمات اجتماعي، فرهنگي و ديني مورد نياز جامعه صورت مي گرفت؛ اما برخي نيز با اهداف ديگري اقدام به ايجاد موقوفات و وقف اموال مي كردند كه مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1. جلوگيري از مصادره اموال و دارايي ها (7)؛
2. نگاه داشتن ثروت خانوادگي و متعاقب آن يكپارچگي خانواده (8)؛
3. جلوگيري از مناقشه فرزندان بر سر ميراث و هدر دادن ثروت خانواده در راه هاي نامشروع (9)
4. به نيكي ياد شدن قبل (10) و بعد از مرگ در جامعه (11)
در اين نوشته به تك تك اين موارد نخواهيم پرداخت. تنها به منافع و ضررهايي كه در جامعه عثماني از راه اوقاف متوجه زنان مي شد، به عبارت ديگر چگونگي استفاده از اين مؤسسه به نفع يا به ضرر زنان اشاره خواهيم كرد.
منافعي كه از راه وقف براي زنان فراهم آورده مي شد
اگرچه در ميان عثمانيان حقوقي عرفي متشكل از عادات و سنن قديم و اوامر پادشاهانه وجود داشت، با اين حال از آنجا كه امپراتوري عثماني دولتي اسلامي بود، قوانين اصلي مشخص كننده چارچوب زندگي اجتماعي مستند به حقوق اسلامي (شرع شريف) بود؛ از اين رو مردم در موارد بسياري براي فرار از احكام ضروري حقوق اسلامي، به حيله شرعي يا فتواهاي فقها متوسل مي شدند، فتواهايي كه فقها با استناد به عرف بلده (عادات محلي) صادر مي كردند. براي مثال بر اساس حقوق شرعي، سهم مرد از ارث دو برابر زن است. اين حكمي قطعي و مستند به آيه ي قران است. با اين همه به تعداد زيادي واقف عثماني از طبقات مختلف بر مي خوريم كه از طريق وقف خانوادگي (ذُري) براي تمام فرزندان ـ چه پسر و چه دختر ـ سهم يكساني تخصيص داده اند. به عنوان نمونه فرشته زاده مدرس حمزه افندي ـ كه به سبب مدرس بودنش قطعاً از حقوق اسلامي آگاهي كافي داشته است ـ در وقفي كه به تاريخ 1044 در مغنيسا ايجاد كرده، اختصاص مازاد درآمد آن وقف را به طور مساوي بين فرزندان ذكور و اناث شرط قرار داده است. (12) عبدالباقي پاشا در وقفي به تاريخ ذي الحجه 1024 در ادرنه، مازاد درآمد آن را به فرزندان خود، فرزندان خواهرش ـ چه فقير و چه غني و «ذكور و اناث علي السويه» ـ اختصاص داده است. (13)وزير حرامي احمد پاشا نيز مازاد درآمد موقوفات خود را به طور مساوي بين اولاد پسر و دختر خود تقسيم كرده است. (14) الحاج بزاز احمد در وقفي خانوادگي به تاريخ 20 شوال 1092 در استانبول 14 باب اتاق و 4 باب مغازه خود را وقف كرده است. در شروط وقف او آمده كه تا زمان مرگ حق تصرف و توليت اوقاف با خود او خواهد بود و پس از مرگ نيز فرزندان، زوجه، امِّ ولد، جاريه آزاد شده و دو دختر عمويش به طور مساوي از وقف بهره مند خواهند شد. (15) اگر بزار احمد اين وقف را ايجاد نمي كرد و شروط مذكور را در آن نمي گنجاند، يعني اگر پيش از تأسيس اين وقف در مي گذشت، بر اساس حقوق شرعي، غير از اولاد و همسرش، خويشاوندان دور و جاريه هايش از ميراث او محروم مي ماندند. (16) در همين مقوله واقفي به نام ام هاني خاتون بن علي پاشا با تأسيس وقفي، درآمدي را به بسياري از خويشاوندان و نزديكان خود حتي جاريه هاي سياه و سفيدش اختصاص داده است. ام هاني خاتون در وقفي كه به تاريخ 16 جمادي الاولي 1094 برپا داشته، براي محمدچلبي و اسماعيل چلبي فرزندان برادر مادري اش مصطفي چلبي، روزانه نفري پنج آقچه مقرري تخصيص داده كه بعد از مرگ آن ها نيز بين فرزندان ذكور و اناثشان به طور مساوي تقسيم خواهد شد. از شروط ديگر وقف ام هاني آن بوده كه به جاريه هاي سفيد پوست او سرباده، صالحه، فادمه و ربيعه روزانه هر كدام يك آقچه داده شود كه مي بايست بعد از مرگ آن ها اين مقرري تا زمان قطع شدن نسلشان به فرزندان پسر و دختر آن ها پرداخته شود. درباره ي جاريه هاي زنگي يعني عايشه، فاطمه و مبروره، و نيز زليخا از خدمتكاران معروف به بَسلَمه، بايد همين گونه رفتار مي شد، يعني روزانه يك آقچه مقرري دريافت مي كردند. (17)
در اين بين بوده اند كساني كه تمام ميراث خود را به اولاد دختر واگذار كرده اند. براي مثال در يكي از قيودات دفتر سجل شرعي مورخ اول ربيع الاول 937 ثبت است كه مولانا حسام از منسوبين طبقه علما، به نزد قاضي رفته و اعلام و تسجيل كرده كه محل سكونت خود در روستاي بور (Bor) ـ محله ي اورتا (وسط) را به همراه دو باغ و تمام كتاب ها و گاوهايش به دخترش عايشه وقف (از نوع فرزندي) كرده است. (18)
اين موارد اموري استثنايي نبوده اند؛ چرا كه 69 / 14 درصد واقفان قرن يازدهم (يعني 46 مورد از 313 مورد وقف) اموال وقفي خود را علي السويه به اولاد دختر و پسر خويش اختصاص داده اند. (20) چنين مساله اي كه البته به نفع زنان نيز بوده است، تنها از طريق وقف مي توانسته صورت واقعيت به خود بگيرد؛ حتي مشاهده مي كنيم كه هدف برخي واقفان از تأسيس وقف، حفظ عفت زنان بوده است. براي نمونه قارا چلبي زاده محمد افندي در وقفي كه در استانبول ترتيب داده، سالانه 200 آقچه براي زنان بي شوهرِ عُتقاي عاري از فسق و فجور خود اختصاص داده است. (20) واقفي در بورسا (بروسه) حق سكونت خانه ي موقوفه خود را بعد از مرگ به زنش داده به شرطي كه با مرد ديگري ازدواج نكند. (21) واقفي ديگر با نام الحاج عبدي بيگ از اهالي قيصريه حق سكونت در خانه موقوفه اش را به دخترانش ـ به شرط مطلقه بودن و يا شوهر نكردن ـ و همسرش ـ به شرط آنكه بعد از مرگ وي به كس ديگري نرسد ـ داده است. (22) واقفي نيز در اُسكُدار (قسمت آسيايي استانبول) براي هريك از جاريه ها و بندگان آزاد شده اش منزلي به جهت سكونت در طول دوران مجردي وقف كرده است. (23)
در جامعه عثماني يگانه جايي كه زنان مي توانسته اند مديريت آن را بر عهده داشته باشند اوقاف بود. چنانكه برخي از واقفان قرن يازدهم هجري توليت موقوفاتشان را به همسران، دختران، خواهران و ديگر خويشاوندان زنشان داده اند.(24)  براي مثال از سندي به تاريخ اواسط جمادي الاولي 1041 در مي يابيم كه متوليان زاويه حلوايي بابا در آنكارا سه زن به نام هاي فاطمه، اسمي خان و عايشه بوده اند كه زميني باير از موقوفات پدرانشان را به يهوديان براي دفن مردگانشان در قبال دوهزار آقچه اجاره معجله و سالانه يك فلوري اجاره داده اند. (25)  از قيدي در دفتر مهمه به تاريخ 993 هجري بر مي آيد كه ناظرِ موقوفات گديك احمد پاشا، دخترش بوده است. (26)زنان در عثماني از همان قرون نخست توليت موقوفات را بر عهده داشته اند. براي مثال عمر لطفي باركان سطرهايي از دفتر مفصل آنكارا به تاريخ 923 (آرشيو نخست وزيري استانبول، ش 457) را اين گونه نقل كرده است: «قريه بايندر: تيمار اخي طوسون بيگ و اخي احمد، در زمان خداوندگار ]سلطان مراد اول[ نيز اراضي بوده است؛ اما اخي احمد سهم خود را به مدرسه اي كه در آنكارا ساخته، وقف كرده است. دخترش حنظه خاتون را متولي آن ساخته كه بر وجه توليت تصرف كرده در سال دو و نيم سرباز به سپاه بفرستد؛ زيرا ملك بوده، حكم حضرت پادشاه در دست دارد كه بيانگر اين موضوع است...».(27)
حتي مشاهده مي كنيم كه در موقوفات وظايفي بر عهده زنان مي گذارده اند. براي نمونه واقف وقفي در برگامه (Bergama) شرط كرده كه براي تميز كردن بخش زنانه مسجد، فراشي زن استخدام شود. (28)
استفاده از وقف عليه زنان
به همان ميزان كه مؤسسه وقف به نفع زنان به كار گرفته شده، عليه آنان نيز مورد استفاده بوده است. براي نمونه برخي براي محروم كردن دخترانشان از ارث، به عبارت صحيح تر تسليم دارايي هايشان به صورت يكپارچه به فرزندان ذكور، اوقاف خانوادگي (ذُري) و نيمه خانوادگي ايجاد كرده و با شروطي كه بر آن گذارده اند، اين مهم را جامه عمل پوشانيده اند. به ديگر سخن توانسته اند دختران خود را از ارث محروم سازند. براي مثال الحاج صفر بن ابوالخير در وقفي خانوادگي (اولادي) كه به تاريخ اول محرم 1031 در قيصريه ايجاد كرده، منابع درآمدي آن را كه عبارت است از اجاره بهاي چهار مزرعه، دو مغازه و سهمي از دو مغازه ديگر، به اولادِ اولادِ اولادان ذكورش اختصاص داده است؛ در صورت قطع شدن نسل اينان نوبت به دختران و فرزندان آن ها مي رسيد.(29) مدرس قلندر احمد چلبي در وقفي خانوادگي كه به تاريخ 10 شوال 1063 در مرعش برپا داشته اجاره 53 باب مغازه و 23 باب اتاق را در زمان حيات به خود، بعد از آن به فرزندان ذكورش و اولاد اولاد اولادان آن ها و در صورت قطع نسل اينان به فرزندان دختر و فرزندان آن ها اختصاص داده است. (30) مصطفي پاشا بيگلربيگي نيز در وقفي نيمه خانوادگي مازاد درآمد آن را به اولاد صلبي اش حسن بيگ و نوه هاي ذكور وي و فرزندان آن ها، در صورت قطع شدن نسل اينان به نوادگان دختر و اولاد آنان اختصاص داده است. (31)
همانطور كه در هر سه وقف نامه ديده مي شود واقفان، ترتيبِ بطني نظام شرعي ميراث را عليه دختران و به نفع فرزندان ذكور تغيير داده اند.
زنان واقف در امپراتوري عثماني
از مجموع 26000 وقفي كه از زمان تأسيس امپراتوري عثماني ايجاد شده و وقف نامه هايشان در آرشيو اداره كل اوقاف موجود است، 2309 وقف را زنان برپا داشته اند. (32) از اين مقدار اوقاف زنان، 83 / 16 درصد در قرن دهم (33) و 06 / 30 درصد در قرن يازدهم (34) ايجاد شده است. علت اينكه حدود سي درصد اوقاف در قرن يازدهم برپاشده به نظر مي رسد با اين موضوع مرتبط باشد كه آن دوره در عثماني دوره ي «سلطنت زنان» به شمار مي رود؛ چرا كه اكثريت اين واقفان (مي توان گفت نود درصد) را همسران، دختران و مادران حاكمان و طبقه بالاي عثماني تشكيل مي دهند. تعداد بسيار كمي از آن ها مي توانند افراد معمولي باشند. مي توان اين ارقامِ مرتبط با تمامي پهنه ي امپراتوري را با اوقاف زنان كه در دو سنجاق امپراتوري تأسيس شده اند نيز مقايسه كرد. براي مثال از 114 وقف ثبت شده در دفتر لواي آنكارا (نفس انقره) مورخ 979(35)، 11 مورد را زنان تأسيس كرده اند. براساس نتايج تحقيقي درباره نقش اوقاف سيواس در بين سال هاي 1700 ـ 1850 نيز مؤسس 55 / 22 درصد اوقاف سيواس زنان بوده اند. (36)
اينكه درصد واقفان زن به نسبت كل واقفان در امپراتوري عثماني حدود 20 درصد است، نشان مي دهد كه جامعه عثماني جامعه اي مردسالار بوده است. به عبارت ديگر رييس خانه مرد بوده و پدرسالاري در آن جامعه رايج بوده است؛ از اين رو رقم بيست درصد چندان نيز عجيب نيست. اساساً حكومت از جمع خانواده هميشه شوهر را به عنوان پرداخت كننده ماليات مي شناخته است. اين را به راحتي مي توان در دفاتر تحرير مشاهده كرد. (37) در اينجا بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه اين زنان واقف به طبقه حاكمان و اشراف جامعه عثماني منسوب بوده اند؛ همسران، دختران و مادران انسان هاي معمولي نبوده اند. تقريباً 95 درصد واقفان عثماني به طبقه حاكم و اشراف منسوب بوده اند؛ به واقع نمي توان ادعا كرد كه درصد واقفان منسوب به طبقه رعايا يعني انسان هاي معمولي از پنج درصد بيش تر بوده است. براي نمونه بر اساس نتايج پژوهشي بر روي 778 وقف نامه از سده دهم هجري، درصد واقفان از طبقه رعايا 82 / 2 درصد (23 مورد از 778 مورد) بوده است. (38) اين ميزان در مورد واقفان قرن يازدهم از 54 / 0 درصد فراتر نبوده است.(39)  اين ميزان در قرن دوازدهم نيز تغييري به خود نديده است. (40)
از آنجا كه تمركز بزرگان دولتي و به تبع آن ثروت در مركز حكومتي يعني استانبول بوده؛ از اين رو در سده هاي دهم و يازدهم هجري به طور متوسط پنجاه درصد اوقاف كل امپراتوري و به همين ميزان اوقافي كه زنان برپا داشته اند در استانبول قرار داشته است. در رأس واقفان زن در استانبول سلطان بانو ها (زنان منسوب به خاندان سلطنتي) قرار داشته اند كه اوقاف بسيار معظمي ايجاد كرده اند. وقتي به خلاصه 18 وقف نامه و 47 ذيل وقف نامه مربوط به اين سلطان بانوها ـ مندرج در كتاب زنان واقف در تاريخمان نگاه مي كنيم، ابعاد ثروتي كه اين زنان درباري وقف كرده اند بسيار تعجب برانگيز است؛ براي مثال در آرشيو اداره كل اوقاف سه وقف نامه مربوط به عايشه سلطان، دختر سلطان مراد سوم (41) موجود است. بر اساس وقف نامه نخست مورخ اول شعبان 1011، عايشه سلطان اين اموال را وقف كرده است: 25 اتاق، يك قايق خانه، دو منزل، دو مغازه بقالي، يك عرصه (زمين) و يك باغچه در استانبول، چهار آسياب در روم ايلي؛ 8000 رأس گوسفند در فليپ و مزرعه اي در قبرس. در وقف نامه دوم با همان تاريخ، عايشه سلطان وصيت كرده كه بعد از مرگ يك سوم اموالش وقف شود و شروط زير نيز به جاي آورده شود:
1. يك مدرسه و يك معلم خانه بنا شود؛
2. به مدرس، معلم، معيد (دستيار) و دانش آموزان دستمزد و البسه داده شود؛
3. در مقبره اي كه در آن دفن خواهد شد روزانه 60 جزءخوان دو بار قران را ختم كنند؛ علاوه بر اين 60 جزءخوان، 24 جزءخوان ديگر شبانه روز قرآن تلاوت كنند؛
4. 15 تسبيح خوان با تسبيح ذكر بگويند؛
5. نمازگزاري براي اداي نمازهاي قضاي واقف تعيين شود؛
6. شخصي به جاي واقف حج به جاي آورد؛
7. در روز عاشورا غذاي عاشورا پخته و ميان فقرا پخش شود؛
8. هر سال مولِد شريف (42) قرائت و در كنار مزار همسرش ابراهيم پاشا چشمه اي ساخته شود.
عايشه سلطان در سومين وقف نامه خود با همان تاريخ، 250 مغازه و 1200 رأس گوسفند در بولو، سه روستا در مصر، دو منزل در دمشق، 60 مغازه و يك قهوه خانه در حما را وقف كرده و درآمد اين عقارات را براي هزينه در اوقاف قبلي اختصاص داده است. (43)
يكي ديگر از سلطان بانوهاي واقف خديجه طرخان والده سلطان مادر محمد چهارم است كه در 10 رجب 1094 درگذشت. از وقف نامه مورخ 27 رجب 1073 او بر مي آيد كه علاوه بر مكتب، سبيل خانه، كتابخانه و مقبره در استانبول، قلاع سلطانيه و سد البحر در چناق قلعه را به همراه مسجد، مكتب، خانه هاي محافظان قلعه، پناهگاه ها و مغازه هاي داخل قلعه ـ با هدف محافظت از مسلمانان در برابر ظلم دشمنان و استيلاي آنان ـ وقف كرده است. خديجه طرخان والده سلطان براي تأمين هزينه هاي اين خيرات، عقارات بسياري را در استانبول و روم ايلي وقف كرده است: سه نانوايي، چهار مغازه و هاون هاي بزرگ سنگي مخصوص قهوه در استانبول؛ عرصه هايي در محمودپاشا و محله عرب ها؛ 40 روستا و 5 مزرعه در روم ايلي؛ و نيز 5200 قوروش (واحد پول) براي خريد عقاراتي نظير عرصه (زمين) و مزرعه در نقاط مختلف آناتولي. واقف از محل درآمد عقارات براي افراد شاغل در موقوفات روزانه مجموعاً 6428 آقچه اجرت و مقرري، تأمين هيزم و زغال مورد نياز دانش آموزان مكتب سالانه 3000 آقچه، گردش تابستاني دانش آموزان 3000 آقچه، خريد برف براي سبيل خانه (سقاخانه) 20000 آقچه، و خريد هيزم، پياز و برنج براي نيازمندان در ماه رمضان 12000 آقچه اختصاص داده است. وي همچنين براي تأمين شمع، روغن زيتون و... مورد نياز براي روشنايي چراغ هاي مساجد سالانه 3000 آقچه و براي افرادي كه وظيفه داشته اند تا در شب هاي مبارك چراغ ها را روشن كنند 4000 آقچه در نظر گرفته است. والده سلطان علاوه بر اين، 7500 قوروش براي تأمين آب مسلمانان عازم حج تعيين كرده كه با اين مقدار پول بايد 75 شتر اجاره مي شد تا بخشي از آن ها براي حجاج آب برسانند و بخشي نيز اشيا و وسايل آن ها را حمل كنند. (44)
منبع ثروت اين دو بانوي سلطنتي همانند ديگر سلطان بانوها، به جهت انتساب به خاندان سلطنتي، سياسي است؛ از اين رو به هنگام درگذشت اين خانم ها، تمام اموال و دارايي هاي وقف نكرده شان از سوي دولت مصادره مي شد؛ يعني به خزانه دولتي عودت داده مي شد. براي نمونه بعد از آنكه قايا سلطان همسر ملك احمد پاشا، چهار روز بعد از زايمان درگذشت، حتي اشياي شخصي پاشا نيز مصادره شد. به دنبال اين امر اگرچه ملك احمد پاشا با گفتن اينكه «زن جماعت زره، كلاه خود، شمشير، خرگاه، تفنگ و پوست پلنگ به چه دردش مي خورد؟ آن ها اموال من است» به مصادره اموالش اعتراض مي كند؛ اما مأمور مصادره مي گويد كه «وقتي قايا فوت كرد اين اموال در كاخ او قرار داشته اند». اوليا چلبي با آن زبان استهزاآميزش نقل مي كند كه به همراه ديگر اشياي احمد پاشا، 1700 كيسه پول، 3000 تفنگ و 200 شمشير او را به اين عنوان كه جزيي از دارايي هاي قايا سلطان است مصادره كردند. (45)
ثروت آن عده واقفان زن كه از خاندان سلطنتي نبودند و در واقع ثروتي كه وقف كرده بودند در مقايسه با سلطان بانوها بسيار محدود بود و آنگونه كه از وقف نامه ها بر مي آيد بيش تر اين واقفان زن در استانبول اقامت داشتند و بسياري نيز اصالتاً برده بودند. نام هاي اين زنان نيز با ماجراهاي زندگي شان مرتبط بود. تاجران برده اين زنان را كه از نژادهاي گوناگون و در عين حال صاحب جمال بودند، به مركز امپراتوري، استانبول، مي آوردند. (46) هر رجل حكومتي با توجه به تمكن مالي هر زمان كه اراده مي كرد مي توانست هر تعداد از اين زنان جاريه را خريده و زن صيغه اي خود سازد؛ زيرا در حقوق اسلامي مرد مي تواند حداكثر با چهار زن ازدواج كند؛ اما درباره جاريه ها چنين محدوديتي وجود ندارد. مثلاً از وقف نامه شيخ الاسلام محمد بن سعدالدين برمي آيد كه وي هشت زن صيغه اي (متعه) و يك امّ ولد داشته است. (47) از شروط مقرري وقف نامه مورخ ذي الحجه 1026 احمدپاشا بن الحاج محمد برمي آيد كه او چهار ام ولد و يك خاتون داشته است؛ علاوه بر اين پاشا براي ده زن ديگر نيز مقرري در نظر گرفته بود. (48) به همين ترتيب قاپوآقاسي اسماعيل آقا از اهالي ملطيه شش جاريه آزاد شده با نام هاي افتخار، صالحه، فاطمه، خديجه، صفيه و عاليه داشته است. (49) واقفي به نام مصطفي آقا كه در اواخر جمادي الاولي 1015 در استانبول وقفي برپا داشته، ام ولدي با نام كامله و با اصالت مجار، نيز جاريه ي آزاد شده اي به نام شيرين با اصالت آلبانيايي داشته است. (50)
هنگامي كه به وقف نامه زنان خارج از خاندان سلطنتي نگاه مي كنيم، درمي يابيم كه بخشي از آن ها اصالتاً برده و بخشي نيز اصالتاً حرّ و آزاد و در عين حال بسياري نيز بيوه و بي كس بوده اند. هدف اصلي اينان از وقف اموالشان آن بوده كه بعد از مرگ، دارايي هايشان به خزانه بيت المال منتقل نشود؛ بلكه به جاريه ها و افرادي كه در حال حياتشان در خدمت آنان بوده اند برسد. دارايي اي نيز كه وقف كرده اند عموماً يك مسكن و يا اموال منقول و غير منقول محدودي بوده است. براي نمونه در وقف نامه فخريه خاتون كه خانه خود واقع در محله حاجي محيي الدين در كنار دروازه ادرنه در استانبول را وقف كرده، قيد شده كه وي زني بيوه و بي كس است و خانه مزبور ابتدا به وي و سپس به جاريه آزاد شده اش هدايت دختر عبدالله (51) و اولاد اولاد او وقف گرديده است. (52) از وقف نامه فاطمه خاتون بنت ابراهيم نيز چنين استنباط مي شود كه وي زني بيوه و بي كس بوده، دو خانه در محله علي پاشاي عتيق در استانبول داشته كه يكي را به قهرمان خاتون بنت عبدالله و دومي را به يكي ديگر از بندگانش وقف كرده است. (53) فاطمه خاتون بنت حسين دو مغازه و يك كوشك خود واقع در رُدوسجوق (54)(تكيرداغ) را به شرط آنكه در زمان حيات از آن خود او باشد و بعد از آن به دو جاريه آزاد شده اش صالحه بنت عبدالله و مستقيمه بنت عبدالله و فرزندان آنان علي السويه برسد، وقف كرده است. (55) از وقف نامه هاي فوق الذكر برمي آيد كه واقفان آن ها اصالتاً حرّ و در عين حال بيوه و بي كس بوده اند. اگر اينان بي آنكه اموالشان را وقف كنند از دنيا مي رفتند، اموالشان به بيت المال منتقل مي شد. در موردي مشابه، به سه وقف نامه از آنِ حُسني خاتون بنت عبدالله مورخ 21 جمادلي الاولي 1000 (56)، زلاله خاتون بنت عبدالله مورخ 23 رجب 1012 (57) و شمعي خاتون بنت عبدالله مورخ 21 محرم 1012 (58) بر مي خوريم. هر سه زن واقف اصالتاً برده، دو تن از آنان بيوه وبي كس، يكي نيز شوهردار اما بي فرزند بوده اند. دو تن از آنان مدبّره (بَسلَمه) و يكي نيز جاريه آزاد شده داشته است. هركدام از اين واقفان خانه خود واقع در محلات مختلف استانبول را اولاً براي خود، و بعد از مرگ براي اشخاص مزبور وقف كرده است. هدف اينان از وقف، از يك سو اداي دين به كساني است كه در طول حياتشان به آنان خدمت كرده اند و از سوي ديگر مصون نگه داشتن اموالشان از مصادره به نفع بيت المال بوده است. اينچنين زنان واقفي، براي كساني كه به آن ها در موقوفات خود حق سكني و يا چيزي ديگر داده اند، برخي وظايف ديني نظير خواندن سوره اخلاص و يا دعا نيز تعيين كرده اند. براي مثال گل احمرخاتون خانه خود در محله معمار سنان استانبول را نخست براي خود، سپس شوهرش و سپس بندگان آزاد شده و اولاد آن ها وقف كرده است؛ اما اين شرط را هم گذاشته كه ساكنان در خانه اش براي شادي روح وي بايد روزانه سه بار سوره اخلاص بخوانند و يكصد بار صلوات بفرستند. (59) از اين دست نمونه ها بسيار است؛البته بايد به اين موضوع نيز توجه داشت كه همه ي زنان واقف در طول سده هاي دهم و يازدهم بيوه و بي كس نبوده اند، با اين همه اين گروه در اكثريت قرار داشتند. در كنار اين مسأله، تعداد زناني كه در جهت خدمات ديني، اجتماعي و فرهنگي، در دايره امكاناتشان، به ايجاد اوقاف دست زده اند هم كم نبوده است. براي مثال عقارات وقف فاطمه خاتون بنت محمد، بر اساس وقف نامه مورخ 20 ربيع الاول 1021، از 16 مغازه، چهار نانوايي، يك گارگاه پالان دوزي، يك قهوه خانه، دو منزل، يك مخزن، يك رنگرزي، يك عرصه (ارض خالي)، خانه 16 اتاقه و 15 انبار تجاري در نقاط مختلف استانبول تشكيل مي شده است. خيرات اين خانم يك تعليم خانه، يك سقايه (نوعي چشمه كه در تابستان آبش را با برف خنك مي كرده اند)، يك مسجد، مسجدي در قرب بزّازستان جديد، تبديل مسجد الحاج خسرو به جامع، تأمين هزينه روشنايي و مفروش ساختن مساجد مختلف، تأمين سوخت و لباس دانش آموزان مكتب الحاج خسرو، استخدام معلم، خليفه و قيوم براي آن مكتب، همچنين استخدام افرادي به عنوان جزءخوان، نبأخوان و يس خوان بوده است. واقف مازاد درآمد موقوفات را به طور مساوي به فرزندان دختر و پسر خود اختصاص داده است. (60) از جمله خيرات موقوفه ي عابده خاتون بنت حسن جان در بورسا اين موارد بوده است: در ابتداي ماه رمضان براي زنان بيوه و كودكان يتيم لباس خريده شود؛ شب هاي جمعه به درويشان مشغول ذكر در مسجد علاءالدين پلو، شله زرد، يخني وشربت داده شود؛ هر سال در روز عاشورا غذاي عاشوره پخته و ميان فقرا تقسيم شود. همچنين او 1000 آقچه براي پرداخت ماليات عوارض فقرا اختصاص داده است. (61) تعيين امام و مؤذنِ مسجد به عنوان جزءخوان براي قرائت قرآن به جهت شادي روح واقف امري مرسوم در ميان واقفان قرن دهم بوده است. براي مثال از يازده واقف زن (مندرج در دفتر اوقاف لواي آنكارا ـ نفس انقره) مورخ 979، به غير از يكي بقيه با نقود و عقار وقف كرده ي خود، جزءخوان تعيين كرده اند. (62)
به عنوان نتيجه بايد گفت كه اگر به روابط زن و وقف از منظر انتفاع زن از اوقاف بنگريم، بايد بگوييم كه ديدگاه عثماني به زن، به عنوان يكي از عناصر اصلي جامعه در امر وقف، در حيات اجتماعي جامعه عثماني جايگاه ويژه اي داشته است، كه گاهي به نفع و گاهي نيز عليه زن بوده است. اگر به زن از منظر وقف بنگريم بايد بگوييم كه زنان نسبت به مردان در امر وقف داراي نيت خالصانه تري بوده اند.
پي نوشت ها:
(1) استاد گروه تاريخ دانشگاه جمهوريت (سيواس / تركيه).
(2) عضو هيئت علمي گروه عرفان دانشنامه جهان اسلام.
(3) وقف نامه مصطفي پاشا بن سليمان مورخ جمادي الاولي 1092، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 5 / 129 / 449.
(4) Tarihimizde Vakif Kuran Kadinlar: Hanim Sultan Vakfiyeleri, istanbul Arastirma Merkezi, 1990.
(5) بيانات و شروطي كه از سوي واقف بعداً به متن وقف نامه افزوده مي شود.
(6) Gabriel Baer, ‘’Women and Waqf: An Analysis of the istanbul Tahrir of 1546’’, Studies in the Social History of the Middle East in Memory of Professor Gabriel Baer, Asian and African Studies, XVII (1983), 9 – 27.
(7) Hasan Yüsel, ‘’Vakif Müsadere iliskisi (sam Valisi Vezir Süleyman Pasa Olayi’’, Osmanli Arastirmalari, XII, istanbul 1992, 399 – 424.
(8) Hasan Yüksel, ‘’Vakiflara Gore Osmanli Toplumunda Aile’’, Sosyo Kültürel Degisme Sürecinde Türk Ailesi, II, Ankara 1992, 479.
(9) براي مثال در وقف نامه حسن بيگ بن محمد بيگ به تاريخ اوايل ذي القعده 1036 در اين باره چنين گفته شده: «... كساني كه از اختلاف و جدل فرزندان و صرف اموال در راه هاي نامشروع نگرانند، وقف مالكيت اموالشان و تسبيل زوايد و غلات، آن اموال را از زوال و اتلاف مصون و تا ابد حفظ مي كند...»، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 115 / 608.
(10) وقف نامه الحاج سليمان بيگ بن مصطفي بيگ به تاريخ غره ربيع الاول 1095، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 68 / 1993.
(11) وقف نامه حاجي مراد بيگ بن عبدالمنان به تاريخ 29 ربيع الاول 1019، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 68 / 624.
(12) «ذكور و اناث علي السويه متصرف شوند...»، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 290 / 589.
(13) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 102 / 632.
(14) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 66 – 56 / 214.
(15) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 57 / 88 - 89 / 570.
(16)  Hasan Yüksel, ‘’Vakfiyelere Gore...’’, s. 480.
(17) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 280 / 624.
(18) Bor ser’iyye Sicili, No: 1 (929 – 937), v. 195.
(19) Hasan Yüksel, Osmanli Sosyal ve Ekonomik Hayatinda Vakiflarin Rolü (1585 – 1683), Sivas, 1998, s. 98.
(20) وقف نامه قارا چلبي زاده محمد بن حسام الدين، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 98 / 571؛ براي وقفي مشابه نك: وقف نامه حسن آقا بن عبدالله، 1059، استانبول، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 144- 137 / 571.
(21) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 51 / 734.
(22) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 147 / 598.
(23) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 1 / 1 / 611.
(24) Hasan Yüksel, Osmanli Sosyal…, s. 226, Tablo:9.
(25) Ankara ser’iyye Sicili, 25, 259, 1074.
(26) BOA., Mühimme Def. No: 264 / 106.
(27) omer Lütfi Barkan, ‘’Türk – islam Toprak Hukuku Tatbikatnn Osmanli imparatorlugu’nda Ald - ekiller: Malikane-divani Sistemi’’, Türkiye’de Toprak Meselesi: Toplu Eserler: 1- Gozlem Yayinlari, istanbul 1980, s. 204.
(28) وقف نامه آقازاده السيد الحاج ابراهيم آقا بن حسين آقا، اوايل ربيع الاخر 1080، برگامه، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 469 / 740.
(29)  آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 2 / 581، 487 / 512.
(30) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 255 / 607.
(31) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 183 / 249 / 592.
(32) Tarihimizde Vakif Kuran Kadinlar... , s.9.
(33) Hasan Yüksel, ‘’XVI. Yüzyil Osmanli Vakiflari’’, Halil inalcik Hatira Kitab, Eren Yayincilik, istanbul (baskida).
(34) Hasan Yüksel, Osmanli Sosyal …, s. 211, Tablo: 1.
(35) Tapu Kadastro Genel Müdürlügü Arsivi, Def. No: 558;
براي فهرستي از تمام اوقاف زنان در آنكارا كه معلم جودت (ايناچ آلپ) تهيه كرده است رك: ذيل علي فصل الاخيه الفتيان التركيه في رحله ابن بطوطه، استانبول 1932، ص 227 – 230.
(36) mer Demirel, Sivas sehir Hayatinda Vakiflarin Rolü (1700- 1850), Basilmam Doktora Tezi, Ankara 1991, s. 237, Tablo:9.
(37) Halil inalck, ‘’Koy Koylü ve mparatorluk’’, Osmanli imparatorlugu (Toplum ve Ekonomi), istanbul 1992, s. 468 – 503.
(38) Hasan Yüksel, ‘’XVI. Yüzyil Osmanli …’’, s. 5.
(39) Hasan Yüksel, Osmanli Sosyal …, s. 216, Tablo: 4.
(40) درصد رعايايي كه مبادرت به ايجاد وقف كرده اند در اين قرن 82 / 1 است. نك:
Bahaeddin Yediyildiz, ‘’Türk Vakif Kurucularinin Sosyal Tabakalasmadaki Yeri, 1700 – 1800’’, Osmanli Arastirmalari, III, istanbul 1982, s. 155.
(41) عايشه سلطان در سال 995 هجري با ابراهيم پاشا ازدواج كرد و در 26 ذي الحجه 1013 درگذشت.
(42) مولودي، اشعار و متون ادبي درباره ولات پيامبر اسلام (ص) كه با اصولي خاص خوانده مي شود ـ م.
(43)زيرنويس=Tarihimizde Vakif Kuran Kadinlar …, s. 29.
(44)  ibid, s. 61.
(45) Seyahatname, V, istanbul 1315, s. 255 – 266.
(46) Hasan Yüksel, Osmanli Sosyal …, s. 43 – 52.
(47) وقف نامه شيخ الاسلام محمد بن سعدالدين به تاريخ اوايل رجب 1020، استانبول، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 127 / 573.
(48)  آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 43 / 81 ـ 79 / 571.
(49) وقف نامه قاپو آقاسي اسماعيل آقا ملطيوي، اوايل صفر 1035، استانبول، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 35 / 50 / 2218.
(50) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 87 / 74 / 1966.
(51) نام عبدالله نشان مي دهد كه وي اصالتاً برده بوده است ـ م.
(52) وقف نامه فخريه بنت مراد، صفر 1014، استانبول، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 96 / 1966.
(53) وقف نامه فاطمه بنت ابراهيم، 17 صفر 1033، استانبول، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 319 / 330 – 329 / 1763.
(54) Roduscuk.
(55) وقف نامه فاطمه بنت حسين، 15 محرم 1064، رودوس جوق، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 186 / 988.
(56) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 142 / 2 / 618.
(57) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 115 / 1763.
(58) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 151 / 177 / 1 / 618.
(59) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 129 / 1966؛ به همان صورت وقف نامه فاطمه خاتون بنت عبدالله آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 86 / 76 / 1965.
(60) آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 90 / 155 – 153 / 570.
(61) وقف نامه عابده بنت حسن جان، اوايل ذي الحجه 1024، بورسا، آرشيو اداره كل اوقاف (VGMA)، دفتر شماره 169 / 132 / 610.
(62) TKGM. Arsivi, Def. No: 558.



دسته ها : وقف در عرصه تاريخ وكشورهاي مختلف | ارسال شده در | (0) نظر

درباره وقف
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب

X